من او را نخواهم که ببینم .

مطلب جالبی از وبنوشت تحول در زندگی :

یکی را دوستی بود که عمل دیوان [کارمند دولت] کردی .
مدتی اتفاق ملاقات نیفتاد ..

کسی گفت: فلان را دیر شد که ندیدی .

گفت: من او را نخواهم که ببینم .

قضا را یکی از کسان او حاضر بود، گفت: چه خطا کرده است که ملولی از دیدن او؟

گفت: هیچ ملالی نیست، اما دوستان دیوانی را وقتی توان دید که معزول باشند و مرا راحت خویش در رنج او نباید .



در بزرگی و دار و گیر عمل

ز آشنایان فراغتی دارند

روز درماندگی و معزولی

درد دل پیش دوستان آرند



منبع : سایت سعدی شناسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.